کینگاش

متن به زودی



Kingash 1 .jpeg

نهادهای جامعه مدنی در آشفته بازار جمهوریت؛ کلاین تالیزم، نیوپاتریمونالیزم و تداوم آن در تبعید

می باشد. براساس تعریف «وایت» جامعه‌‌ی مدنی حوزه‌ی متوسط تجمع میان دولت و خانواده که دربرگیرنده‌ی سازمان‌های جدا و مستقل از دولت است، و به صورت رضاکارانه از سوی اعضای جامعه برای حمایت یا توسعه‌ی منافع یا ارزش‌های شان به وجود آمده است. با توجه به ایده های مطرح شده در عصر حاضر عمده ترین وظایف جامعه مدنی را تولید سرمایه ی اجتماعی[1]، نمایندگی از منافع و خواست‌های مردم و تدارک و عرضه‌ی خدمات برای مردم تشکیل می دهد. بدون شک شکل گیری و قوام نهادهای مدنی مدرن در جوامع توسعه یافته متکی بر یک روند عقلانی بوده و توقع تاسیس آنها در جوامع سنتی مانند افغانستان با عین معیار و ارزش ها زیاد هم منطقی و محتمل به نظر نمی رسد.

از کویر تا آبادی

استعاره ی کویر، استعاره ی بسیار اثر گذار است! به ویژه در تامل اینکه چرا جامعه ی افغانستان با چنین مشکلاتی مواجه شده هست و چگونه، با چه منابعی، با کدام اولویتی، باچه روشهایی، چه زمانی و به دست چه کسانی می توان بخش های از جامعه ی فقیر و در حال رکود را آباد کرد؟ این استعاره به خوبی بر رسالت شخصیت های آکادمیک، فعالین سیاسی و طراحان نظام سیاسی- اقتصادی پسا طالبان و داعیه داران راه استقلال و آزادی کشور از بند تحجر و استبداد و هم رکابی با قافله ی پیشرونده ی جامعه ی انسانی در سطح جهانی اشارت دارد. نخبه گان سیاسی نسل میانه و قلمبدستان حاضر و غایب صحنه که تمامی هم وغم خود را مصروف گذر آگاهانه از سنگلاخ استبداد و خود رایی که ملهم از اندیشه های بدویت و قبیله گرایی گروه های حاکم و جابر بر سرنوشت مردم دارد.

تاملی در باب بحران افغانستان

افغانستان به مثابه عضو جامعه ی جهانی با توجه به پیشینه ی تاریخی، موقعیت جغرافیایی و برخی عوامل سیال از جمله کشورهایست که حدود دو نیم قرن از حیات سیاسی- اقتصادی خویش را در عمق از بحران ها بسر برده هست. بدون شک بحران کنونی و حتی فاجعه ی حاکم در این کشور ابعاد و علل مختلفی دارد که عدم نهادینه شدن دموکراسی یکی از برجسته ترین دلایل آن بشمار می رود.

آینده ی جنبش دادخواهی زنان در افغانستان

تحولات آنی و غیر قابل انتظار، گاهی نقطه ی عطفی در تاریخ مبارزات سیاسی گروه ها و جنبش ها بوده هست؛ بدون شک سیر تاریخی حوادث و عدم شکل گیری نهادهای ارزش محور، زیر ساخت های اجتماعی-فرهنگی کشور ما را به شکلی کلی تخریب و زمینه ی ظهور و رشد انواع از تفکرات سیاسی ملهم از مکاتب فکری حاکم در برهه های مشخصی تاریخی را فراهم آورد

اوزبیکان افغانستان در خلاء نخبگان!

زندگی در جوامعی با بافت های ناهمگونی مانند افغانستان که در آن صورتبندی قدرت بر مبنای تفوق طلبی و فزون خواهی بنایافته هست، طبیعی به نظر می رسد که سایر باشندگان آن از نسل و تبار دیگری به مثابه ی اتباع نه شهروند بشمار رود. درچنین یک فضایی اتباع از حقوق الهی، انسانی، شهروندی، امکانات و سهولت های اقتصادی، سیاسی، اجتماعی و فرهنگی محروم و در حاشیه رانده شده و منابع قدرت و ثروت در اختیار قوم برتر قرار می گیرد.